وقتی خبرنگاری می‌میرد‌، حنجره‌ای دریده می‌شود

وقتی خبرنگاری می‌میرد‌، حنجره‌ای دریده می‌شود

به‌یاد صمیم فرامرز و رامز احمدی؛ خبرنگارانی که در حمله دیروز کابل پر کشیدند و آسمانی شدند...

وقتی خبرنگاری می‌میرد‌، حنجره‌ای دریده می‌شود، گلویی بریده می‌شود، حقی زیر پا می‌شود و یک گام به‌مرگ آزادی نزدیک می‌شویم.

وقتی خبرنگاری می‌میرد، فریادی از پژواک بازمی‌ماند، هدفی در نیمه راه متوقف می‌شود، کاروانی که هدف آن آزادی و دست‌یافتن به حقیقت است از سفر بازمی‌ماند و مسیری به‌بن‌بست منتهی می‌شود.

دشمنان آزادی درست به اندازه قلمروی که این حق به آن تعلق می‌گیرد، فراوان‌اند و خبرنگاران سربازانی هستند که در سنگر آزادی و برای به‌دست‌آوردن آزادی می‌جنگند؛ اما جنگیدن در چنین سنگری آن‌هم در کشوری مثل افغانستان که در ان، کسانی سال‌ها سلب آزادی دیگران را حق خود دانسته، صدای مخالف را دشمنی تلقی کرده، نقد را حمله انگاشته و اندیشه‌ای مخالف را گماشته دشمنان مردم افغانستان عنوان کرده‌است کار دشوار و توان‌فرسایی‌است.

خبرنگاران زمان ما،‌ صدای زنده و چشم بیدار جامعه و مردم دردکشیده و رنج‌دیده خویش‌اند. 

خبرنگاران صدای رسای آزادی در افق استبداد و دیکتاتوری‌اند. خبرنگاران، بازتاب‌دهنده صدای خفه‌ای هستند که از زیر آوار سنگین دود و باروت، استمداد می‌جوید و دادخواهی و عدالت را فریاد می‌کند. خبرنگاران، راویان تلخ‌ترین لحظات پایان خونین و غم‌انگیز انسان در زمانه هول و هراس و هیولای مرگ و ترور اند. 

با وجود همه این‌ها وقتی خبرنگاری به‌خاک و خون کشیده می‌شود، فریادهای مظلومیت قربانیان جنگ، سوژه‌های ترور، اهداف بمب‌گذاری و آماج ترکش‌های خون‌آشام‌های تاریخ، بی‌پژواک و بازتاب در گلو خفه می‌شود و مرگ آزادی، پایان حزن‌آلود عدالت و مکتوم‌ماندن دردناک حقیقت فرامی‌رسد.

خبرهای مرگ خبرنگارانی که خود راوی مرگ‌های بسیار بوده‌اند همواره کوتاه و جان‌کاه است. 

با این‌همه اما درد و داغ تراژیک این خبرهای کوتاه و حزن‌آلود چون خوره‌ای بی‌رحم تا عمیق‌ترین لایه‌های جان و روان آدمی را می‌آزارد؛ زیرا مرگ خبرنگار،‌ مرگ خبر است و مرگ خبر، مکتوم‌ماندن حقیقت را به‌همراه دارد و این همان چیزی‌است که مرگ‌آفرینان سیاه‌اندیش می‌خواهند. 
 

نویسنده: علی موسوی